چه سوالاتی باید از خواستگارم بپرسم تا به شناخت بهتری برسم؟
اگر پیشنهاد طرف مقابلتان جدی است و شرایط اولیه او را پذیرفته اید، توصیه می شود در حوزه های زیر شناخت حاصل کنید:
رویاهای فرد برای سال های نزدیک و دورش چیست؟ مثلا 5 سال بعد می خواهد در چه سطح تحصیلی یا مالی یا اجتماعی قرار گرفته باشد؟ اینطوری می توانید ببینید چقدر آینده شما دو نفر شباهت می تواند داشته باشد و چقدر رویاهای هم فرکانسی بین شما وجود دارد.
فرض کنید شما 5 سال بعد غایت آرزوهایتان اخذ مدرک تحصیلی جامعه شناسی از دانشگاه تربیت مدرس باشد و عضویت در هیات علمی و از نظر مالی خانه ای شخصی داشته باشید. اما غایت ذهنی طرف مقابل این باشد که دو مغازه جدید در خیابان ولنجک و مرکز خرید تهرانپارس افتتاح کرده باشد و 15 کشور اروپایی را به شکل توریستی دیده باشد. بدیهی است که هر دوی شما بناست رویاهایی داشته باشید که با فکر کردن نهانی به آنها حس خوب درونی تجربه کنید و انگیزه بگیرید برای تلاش و کوشش بیشتر اما وقتی شما دو نفر کنار هم قرار می گیرید، نه تنها کمکی به تحقق رویاهای یکدیگر نمی کنید بلکه چه بسا با تعلقات علمی خود باعث احساس بی ارزشی در طرف مقابل با رویاهای مالی او می شوید یا ایشان با دیدن دنیای 5 سال بعدی تان که محدود به داخل کشور است، احساس کند برای او، بندی هستید تا دنیای بزرگ را تجربه نکند.
آیا رویاهایی دو نفر باید شبیه هم باشد؟
تا حدی! یعنی من وقتی آرزوهای طرفم را می شنوم، نباید احساس غریبگی کنم و بالعکس. حداقلش این است که باید ببینم چقدر در تحقق آنها می توانم اشتیاق داشته باشم. رویاهای نزدیک و دور ما باید شباهت داشته باشد. یعنی تصویر ذهنی که از خودمان در آینده داریم باید خیلی نسبت به طرف مقابلم پرت نباشد. هر دوی شما حق دارید به آرزوهای خود برسید ولی در بحث زندگی مشترک حتی اگر چه کلی، اما تصویری از آینده باید ترسیم کرد.
کانالهای ارتباطی ما شبیه است؟
مساله مهم بعدی، شکل و شمایل ارتباطات شما است. وقتی می گوییم کانال های ارتباطی، چقدر شبیه اند یعنی شباهت میزان برونگرایی و درونگرایی، انرژی معاشرتمان چقدر است؟ بعضی به اشتباه فکر می کنند وقتی می گوییم درونگرا یعنی منزوی یعنی گوشه گیر یعنی شاکی! ابدا! فرد درونگرا هم با دوست صمیم خودش کلی حرف برای گفتن دارد اما مثل یک برونگرا نیست که راحت حرف بزند و مثلا حین حرف زدن فکر کند بلکه ترجیح می دهد خیلی از افکارش را به زبان نیاورد. تفاوت در سطح درونگرایی و برونگرایی معمولا دردسرهای بزرگی برای زوج ها ایجاد می کند.
طرفم از چه چیزی در من خوشش آمده است؟
خب ممکن است بگویید اول خواستگاری که این سوال مفهومی ندارد. اما واقعیت این است که به تدریج که شناخت هایی حاصل می شود این سوال نیز جایگاهش را پیدا می کند. آیا از اینکه طرف از قیافه من خوشش آمده باید نگران شوم؟ نه! خیلی هم عالی است. منتها اگر همه خوش آمدن طرف شما خلاصه شود در چهره تان، البته باید نگران شوید!
اصلا بگذارید خیلی راحت بگوییم که شما بهتر است از طرفتان بپرسید که چقدر از قیافه من خوشت آمده زیرا علیرغم ژست اخلاقی که خیلی ها می گیرند که اخلاق در زندگی مشترک مهم است تاکید می کنیم که هم اخلاق مهم است هم جذابیت های فیزیکی. درست است که جذابیت فیزیکی به تدریج عادی تر می شود (معمولی نمی شود! این یک خرافه است که به تدریج زیبایی های ظاهری برای دو نفر پیش و پا افتاده می شود. صحیح تر این است که بگوییم نقش مسال دیگر مثل اخلاق و کردار و خانواده پر رنگ تر می شود) اما این بدین معنی نیست که شوهر تناسب اندام خودش را رها کند یا زن به آراستگی های ظاهری خود نرسد چون از مرحله انتخاب گذشته اند و دیگر این چیزها اهمیتی ندارد.
آیا باید از روابط قبلی و نامزدی های گذشته فرد سوال کنیم؟
احتمالا بعضی از شما می گویید که گذشته هر کسی به خودش ربط دارد. ما هم منکر این موضوع نیستیم اما در بحثی مثل ازدواج نوع تجربیات قبلی خواستگارتان یا خودتان مهم می شود.
بگذارید مثالی بزنیم. آقایی (شهروز 29 ساله) به تازگی از یک ارتباط سه ساله با مینا بیرون آمده است که طرفش در کمال ناباوری رفته و ازدواج کرده با پسر عموی خودش و شهروز خان را حسابی نواخته است. شهروز بعد از 5 ماه به خواستگاری نرگس آمده است. نرگس آیا لازم است مراقب باشد که نکند شهروز از روی چشم و هم چشمی و رو کم کنی مینا سراغ نرگس نیامده است؟ آیا دردهای این خیانت دیدگی تسکین یافته است؟ آیا شهروز از ترس خیانت مجدد، رو به ازدواج نیاورده است؟ زیرا ازدواج شرایطی فراهم می آورد که با دوستی های گذری فرق دارد و امنیت بیشتری فراهم می آورد. آیا شهروز سعی نمی کند که با مراقبت از همه چیز مبادا اتفاقی مشابه سرش در آید؟ آیا شهروز بعد از 5 ماه توانسته با خشم هایش کنار بیاید و توانسته به سهم خودش در از دست دادن مینا هم بیندیشد یا کلا مینا را خائنی می داند که باید در طول زندگی اش به سزای خیانت ننگین خود برسد؟
دانستن کلیاتی از ارتباط های قبلی طرف مقابلمان لازم است مثل دلیل بهم خوردگی ارتباط یا خوبی های آن انتخاب و حس طرف الان نسبت به اتمام آن ارتباط. مثلا آیا طرف بقیه را مقصر نشان می دهد و بی لیاقت و سطحی تا خودش را عمیق و فهمیده جا بزند؟ آیا طرفم مسوولیت پذیر است یا بقیه را دست پایین می گیرد؟
نظر خانواده طرف درباره انتخابهای قبلی هم اهمیت دارد. خیلی از خانواده ها هنوز رابطه خود را با طرف قبلی حفظ کرده اند و دائم در حال مقایسه شما با نفر قبلی هستند. اینجا با دانستن تاریخچه روابط فیمابین قبلی می توانید بقیه را بهتر درک کنید.
آیا اگر طرفم از جزئیات نامزدی قبلی ام پرسید پاسخ بدهم؟
اگر سوال طرف مقابل از جزئیات رابطه بود، جاهایی که با هم می رفتید، رفتارهای خصوصی که با هم داشتید، پاسخ منفی است. زیرا این ها ناشی از وسواس و تجسس است نه شناخت بهتر. متناسب با ظرفیت خودتان بپرسید و پاسخ بدهید. بعضی ها اگر رازی از خود به شما بگویند، از شما انتظار دارند شما نیز رازهایتان را با آنها در میان بگذارید! بعضی ها از راز شما می پرسند و وقتی برایشان گفتید جنبه پذیرشش را ندارند! پس در هر سوال و جوابی که قبل از ازدواج یا پس از ازدواج می پرسید به جنبه خودتان و ظرفیت شنونده دقت کنید و به گفتن این جمله که من حقیقت را می گویم بقیه اش با خود طرف، مسوولیت خود را در طرز صحیح گفتن حقیقت انکار نکنید.
شباهت ها در موفقیت یک ازدواج موثر ترند یا تفاوت ها؟
مثالی در فیزیک می زنند و و متاسفانه به شکل خام تعمیم می دهند به مسائل ارتباطی و آن این است که قطب های هم نام آهنربا یکدیگر را دفع می کنند. ما به تفاوت ها قطعا جذب می شویم. یک پسر شلوغ و نقل مجلس که همه را سرگرم می کند با لطیفه ها و اداها و هنرهایی که بلد است، از چه جور دختری خوشش می آید؟ از دخترعمه سنگین ساکت و درونگرای خودش! ولی حالا چون علاقه شدیدی که به او پیدا کرده به دلیل این تفاوتهای شان بوده است، به معنی این است که خوشبخت هم می شوند؟ خیر! ما با تفاوت هایمان جذب هم می شویم و با شباهتهایمان با هم می مانیم. همین دختر اگر درونگرایی خودش را تعدیل نکند و پسر کمی برونگرایی اش را متناسب با دختر نکند، این رابطه منفجر می شود و جالب است نظری که درباره هم می دهند این است که: پسر درباره دختر عمه می گوید خیلی افسرده بود و دختر درباره پسر می گوید: عقده مطرح شدن داشت و همش وول می زد و آرامش نداشت!